بدان، ای پسر که مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند که مرد اگر بی برادر باشد بِه که بی دوست، از آنکه حکیمی را پرسیدند که دوست بهتر یا برادر؟ گفت: برادر نیز، دوست بِه.
آگاه باش، ای پسر که انسان ها تا وقتی که زنده هستند ناچارند که کسانی را به عنوان دوست، انتخاب کنند؛ چون که انسان اگر بدون برادر باشد بهتر است که بدون دوست باشد. (انسان ها باید دوست های خوب، داشته باشند) به این علّت که از دانشمندی پرسیدند که دوست بهتر است یا برادر؟ گفت: اگر برادر مانند دوستِ خوب باشد، بهتر است؛ یعنی برادر، رابطه ی دوستانه داشته باشد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ناگزیر |
ناچار |
حکیم |
دانشمند |
بِه |
بهتر |
مردمان |
انسان ها |
نیز |
هم |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مرد اگر بی برادر باشد بِه که بی دوست ß به ارزشمند بودن دوستان همدل تأکید دارد
فعل «باشد» بعد از «بی دوست» حذف شده است (بی دست باشد)
فعل «است» بعد از «دوست بهتر یا برادر» حذف شده است
فعل «باشد» بعد از «دوست» در عبارت «برادر نیز، دوست بِه» حذف شده است
فعل «باشد» بعد از «بِه» حذف شده است
«را« در «حکیمی را» (از حکیمی) ß حرف اضافه به معنی «از» و «حکیمی» متمم
برادر و دوست ß آرایه ی تکرار
حرف «ب» ß واج آرایی
پس به کارِ دوستان اندیشه کن و دوستی ایشان به مردمی و احسان تازه دار و چون دوست نو گیری، پشت بر دوستانِ کهن، مکن.
پس به فکر کارهای دوستان خودت باش و با مهربانی و نیکی کردن، دوستی خود را با آن ها زنده و شاداب گردان. وقتی دوستِ جدیدی انتخاب کردی، دوستان قدیمی را رها نکن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کهن |
قدیمی |
نو |
جدید |
اندیشه |
فکر |
احسان |
نیکی |
پشت مکن |
فراموش نکن، ترک نکن |
||
مردمی |
لطف، مهربانی، انسان بودن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پشت کردن به کسی ß کنایه از ترک کردن و بی توجهی به او
نو و کهن ß تضاد
دوست، همی طلب و دوستان کهن را برجای همی دار تا همیشه بسیار دوست داشته باشی. و دیگر با مردمانی که با تو به راه «نیم دوست» باشند، نیکویی و سازگاری کن.
دوست جدید بطلب و دوستان قدیمی را نگه دار تا اینکه همیشه، دوستان زیادی داشته باشی. دیگر اینکه با انسان هایی که با تو دوست هستند حتّی اگر صمیمی هم نباشند، با آنها ملایم و مهربان باش.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طلب |
درخواست |
سازگاری |
سازش |
همی بدار |
بدار |
||
نیم دوست |
دوستی که خیلی صمیمی نیست |
||
همی طلب |
انتخاب کن، بگیر، درخواست کن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فعل های «همی طلب» و «همی دار» فعل امر قدیمی هستند و فعل «کن»، فعل امرِ امروزی است.
بر جای همی دار ß کنایه از نگه داشتن
راه دوستی ß اضافه تشبیهی
و در هر نیک و بد، به ایشان مُشفق باش تا چون از تو مردمی بینند، دوست یکدل شوند.
و در کارهای نیک و کارهای بدی که انجام می دهند، نسبت به آنها مهربان و دلسوز باش. وقتی از تو مهربانی و جوانمردی ببینند، با تو دوست صمیمی و صادق می شوند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مشفق |
دلسوز، مهربان |
یکدل |
صمیمی، همدل |
با تو نیم دوست باشند |
با تو کمی دوست باشند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نیک و بد ß تضاد
دوست یکدل ß کنایه از دوست صمیمی
این درس به داشتن دوست خوب، سفارش می کند. انسان تا وقتی که زنده است باید دوستان خوب و صمیمی داشته باشد. هر وقت دوستِ جدیدی انتخاب می کنیم نباید دوستان قدیمی را رها کنیم و نسبت به آنها بی توجّه شویم. ما باید با دوستان خود وفادار و مهربان و یکدل باشیم تا آنها رسمِ دوستی بی ریا و صمیمی را از ما یاد بگیرند.
وی از امرای دانشمند آل زیار در قرن پنجم هجری است. فرمانروایی وی منحصر به قسمت محدودی از گرگان و طبرستان بود. عنصرالمعالی مردی آگاه و دانشمند بود و به فارسی و طبری شعر می سرود.
قابوس نامه کتابی است پندآموز نوشته ی عنصرالمعالی کیکاووس. نام قابوس نامه از نویسنده ی آن «قابوس» گرفته شده است. وی این کتاب را برای فرزندش گیلانشاه، در 11 فصل نوشته است و موضوعات آن مربوط به تربیت فرزند، رسوم لشگرکشی، مملکت داری، آداب اجتماعی و دانش و فن است.
مشاورت کردن در کارها از قوی رأیی مردم باشد و از تمام عقلی و پیش بینی؛
مشورت کردن در کارها نشانه ی فکر قوی، خردمندی و آینده نگری انسان است؛
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مشاورت |
مشورت، همفکری |
قوی رأیی |
هوشمندی، خردمندی |
تمام عقلی |
عاقل بودن، دانایی |
پیش بینی |
آینده نگری |
چه، هر کس را دانشی باشد و هریکی چیزی داند؛ یکی بیشتر و یکی کمتر و یکی دانشی دارد و هرگز کار نبسته است و نیازموده و یکی همان دانش داند و کار بسته است و آزموده.
زیرا، هرکسی دانشی دارد و هر شخصی از چیزی آگاهی دارد؛ یکی بیشتر می داند و یکی دیگر آگاهی کمتری دارد. شخصی از دانش و آگاهی که دارد هرگز استفاده نکرده است و تجربه ای به دست نیاورده، امّا شخص دیگری از همان دانش و آگاهی استفاده کرده است و تجربه به دست آورده.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چه |
چرا که، زیرا که |
نیازموده |
استفاده نکرده |
دانش |
آگاهی و اطّلاعات درباره ی چیزی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کار نبستن ß کنایه از عمل نکردن، استفاده نکردن
«چه» (زیرا) ß حرف ربط
«را» (برای) در جمله «هر کس را دانش باشد» ß حرف اضافه و «هر کس» متمّم می باشد
مَثَل این، چنان باشد که: یکی باشد که بسیار سفرها کرده باشد و جهان بسیار دیده و سرد و گرم چشیده و در میان کارها بوده، با آن کس برابر نتوان کرد که هرگز سفر نکرده باشد و ولایت ها ندیده، و از این رو، گفته اند: «تدبیر با دانایان و پیران و جهان دیدگان باید کرد.»
مثالِ این، آن گونه است که: شخصی هست که سفرهای زیادی کرده است و تجربه های بسیاری به دست آورده و کارهای زیادی را تجربه کرده است، نمی توان او را با کسی مقایسه کرد که هیچ وقت، به مسافرت نرفته و شهرها و جاهایِ دیگر را ندیده باشد، به این خاطر گفته اند: «لازم است که با انسان های خردمند و پیران با تجربه، همفکری و مشورت کرد.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مَثَل |
مثال |
ولایت |
شهرها |
از این رو |
به این خاطر |
جهان دیده |
با تجربه |
در میان کارها بوده |
کارهای زیادی انجام داده |
||
تدبیر |
چاره اندیشی، فکر کردن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سرد و گرم چشیدن ß کنایه از تجربه زیاد کسب کردن
در میان کارها بودن ß کنایه از تجربه کارها و موقعیت های مختلف را داشتن، انجام کارهای مختلف
جهان دیده ß کنایه از انسان های با تجربه و دانا
و نیز یکی را خاطر تیزتر باشد و در کارها زود تواند دید و یکی کُند فهم باشد. و تدبیرِ ده تنه، چون زور دَه مرده باشد.
همچنین، ممکن است کسی باهوش تر باشد و در کارها زود به موفّقیّت و نتیجه برسد و کس دیگری هم هوش و استعداد کمتری دارد. مشورت کردنِ با هم (استفاده از فکر ده نفر) مانند نیروی ده مرد قوی، مؤثّر و اثربخش است. (مشورت، زودتر انسان ها را به نتیجه می رساند)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خاطر |
اندیشه |
تیزتر |
قوی تر |
فهم |
درک کردن |
ده مرده |
بسیار زیاد |
کُند فهم |
کسی که هوش و استعداد کمی دارد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تیز بودن ß کنایه از باهوش بودن
دیدن ß کنایه از فهمیدن
تدبیر ده تنه چون زور ده مرده باشد ß ارسال المثل
تدبیر ده تنه چون زور ده مرده باشد ß تشبیه
همه ی جهانیان متّفق اند که هیچ آفریده، داناتر از پیغامبر (ص) نبوده است و با این همه فضیلت و معجزات که او را بود، خدای (تعالی) او را می فرماید: «وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ» یا محمّد چون کار کنی و یا مهمّی تو را پیش آید، با یاران خویش تدبیر کن.
همه ی مردم با هم یکی و هماهنگ هستند که هیچ کسی از پیامبر (ص) عاقل تر و خردمندتر نبوده است، امّا با این همه برتری و کارهای شگفت انگیز خارق العاده که مخصوص پیامبر (ص) بود، خداوند بلند مرتبه به پیامبر (ص( دستور می دهد:
ای محمّد چون دست به کار مهمّی می زنی (وقتی که کارِ مهمّی را انجام می دهی) با یاران خود مشورت کن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیش آید |
اتفاق افتد |
فضیلت |
برتری، ارزش |
مهمّی |
کار مهم |
||
متفّق |
اتفاق داشتن، هماهنگ بودن |
||
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ |
در کارها با یاران خود مشورت کن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ ß تلمیح به آیه قرآن
مشورت ناکردن در کارها، ضعیف رأیی باشد و هیچ شغلی بی مشورت، نیکو نیاید.
مشورت نکردن در کارها، نشانه ی فکر و اندیشه ی ضعیف و ناتوان است (انسان های ضعیف و بی خرد، در کارها مشورت نمی کنند)، هیچ کاری بدون مشورت کردن پایان خوبی ندارد و موفّقیّت آمیز نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شغل |
کار |
فضیلت |
برتری |
تعالی |
بلند مرتبه |
ضعیف رأیی |
کم عقلی |
این درس بر مشورت کردن تأکید دارد. نویسنده، انسان خردمند را کسی می داند که در کارها با دیگران مشورت می کند. خداوند هم به پیامبر (ص) فرموده است که درکارها مشورت کن. کسی که مشورت نکند، قطعاً انسانی است که عقل و خرد ضعیفی دارد.
نظام الملک از وزیران و دانشمندان قرن پنجم است که در توس متولّد شد. مدّت وزارت او سی سال بود. بسیاری از پیشرفت های سلجوقیان در امور داخلی کشور مدیون لیاقت و کاردانی وی بود. مدارس بسیاری بنا نهاد که پس از وی به مدارس نظامیّه شهرت یافت. کتاب «سیاست نامه» اثر اوست.